-------------------------------------------------------------------------------------------------------
میدان ولیعصر دهه 40
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
خیابان دربند 1956 و 2006 !!!
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
میدان حسن آباد، سال ۱۳۰۰
---------------------------------------------------------------------------------------------------
ادامه مطلب ...زندگی به امواج دریا ماننده است؛ چیزی به ساحل میبَرد و چیزی دیگر میشوید. انبوه ماسهها را با خود میبرد. که تخته پارهیی نیز با خود به ساحل آرد؛ تا کسی بام کلبهاش را بدان بپوشاند. -------------------------------------------------------------- |
گاه آرزو میکنم زورقی باشم برای تو؛
--------------------------------------------------------------- |
**** لطفاْ بقیه اشعار را ادامه مطلب بخوانید**** |
موسیقی لرستان از تنوع و پیشینهای کهن برخوردار است:
موسیقیهای آوازی (کلامی)
۱- آواهای کار
۲- آواهای شادمانه (عروسی)
۳- آواهای عاشقانه
۴- کلامهای دینی
۵- مویهها
۶- آواهای دلتنکی و غریبی
۷- آواهای حماسی
۸- آواهای طنز
۹- آواهای هجو
۱۰- لالاییها
موسیقی سازی
۱-سازهای لری
سرنا ، دهل ، تال (کمانچه) ، تنبک (تمک)، تنبور . دوزله ، بلور
ستاد فقید علیرضا حسین خانی در حال نواختن ساز تال
استاد فقید همت علی سالم در حال نواختن ساز تال ۴ سیم
استاد فقید شامیرزا مرادی(مروارید اقیانوس ها) در حال نواختن ساز سرنا
۲-مقامهای شادی (عروسی)
۳-مقامهای سوگواری - نوع ساز: دهل، سرنا
۴-مقامهای عاشقانه و دلتنگی - نوع ساز: کمانچه، تنبک
تاریخچه و انواع موسیقی در لرستان
بر اساس کاوشهای باستان شناسی در مناطق لرنشین، تصویری از رقص و پایکوبی بر قطعهای سفالی به دست آمده که قدمت موسیقی در این منطقه را به هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح رقم میزند.همچنین از آثار و شواهد به دست آمده در این مناطق تصاویری از آلات موسیقی دوران مانند شیپور و تنبور بر روی ظروف نقره وجود دارد که حاکی از رواج موسیقی نزد این قوم در عهد ساسانی است. امروزه نیز برخی از نغمههای باستانی در قالب مقامهای موسیقی قومی باقی ماندهاست.
انواع موسیقی در قوم لر
هم اکنون موسیقی لری در قالب ترانه به هفت بخش تقسیم میشود:
۱-موسیقی و ترانههای غنایی و عاشقانه:
شامل ترانهها و آهنگهایی است در وصال یا فراق معشوق مانند ترانههای هی لو، بینا بینا، کیودار یا نغمههای شیرین و خسرو، ساری خوانی، میربگی(میرونه) و دهها ترانه دیگر که در مقامهای مختلف موسیقی لری اجرا میگردد.
۲-موسبقی و ترانههای حماسه رزمی:
این سرودها بیانگر ارزشهای حماسی و رزمی جنگاوران در میان ایل هستند. مانند جنگ لرو، دایه دایه و … یا مقامهای موسیقی بدون کلام که در رزمگاه و مسابقه به کار رفتهاند، مانند جنگه را، سوارهو، نقاره و ….
۳-موسیقی و ترانههای سوگواری: این موسیقی بیشتر جنبه آیینی داشتهاست و در مواقع سوگواری از روزگار کهن تا کنون کاربرد فراوانی دارد، مانند چمری یا سایر مقامها؛ از جمله، سحری، پاکتلی، شیونی و دهها مقام دیگر.
۴-موسیقی و ترانههای فصول:
موسیقی و ترانههای ویژه فصول مختلف مانند برزه کوهی، ماله ژیری، کوچ بارو ….
۵-موسیقی و ترانههای کار:
به منظور سهولت و تسریع در کار مردان و زنان ایلاتی، این ترانهها - به صورت فردی یا دسته جمعی- خوانده میشود، مانند ترانههای گلدرو(برزیگری)، هوله(خرمن کوبی)، مشک زنی، شیردوشی و چوپانی.موسیقی و ترانههای طنز: این ترانهها اغلب به صورت فی البداهه در هجو شخص یا موضوع یا مکانی سروده شده و برخی اوقات نیز با حرکات نمایشی طنز آلود فرد یا افرادی همراه بودهاست: ههنبات، کاسمسا(کاسه همسایه) و … از این نوع هستند.
۷-سرودهای مذهبی:
بر اساس کلامهای یارسان(از سرودههای اهل حق)بوده، جنبه عرفانی و اعتقادی آن بسیار عمیق است. مانند ضامن آهو، سرای خاموشان(شهر بیصدا)، دوازده کلام یاری و ….
در طول دهد اول انقلاب اسلامی به علت برخوردهای شدید با اجرای موسیقی به ویژه موسیقی قومی، از میزان مشارکت موسیقی در بخشهای مختلف زندگی قومی کاسته شد اما در گذشته که موسیقی شادمانه و غنایی همراه با رقصهای جمعی صورت میگرفت، در مناطق لر نشین به این صورت اجرا میشد:
۱-قطار ۲-سنگین سما ۳-هل پرکه یا هل پرکان ۴-دوپا
۵-سه پا ۶-شانه شکی ۷-اوشاری
البته توالی و ترتیب به هنگام اجرای رقص صورت میگرفت و در صورت دیدن سواران، مقامهای موسیقی رقص قطع میگردید و به اجرای مقامهای سوارکاری(موسیقی رزمی) میپرداختند. مثلاً اگر مقام هل پرکه در حال اجرا بود، با دیدن سواران مقام نقاره نواخته میشد که در ابتدای مقامهای موسیقی سوارکاری است. در مناطق لرنشین توالی و ترتیب موسیقی غنایی بدین گونهاست: ۱-سنگین سما ۲-دوپا ۳-سه پا ۴-شانه شکی؛ گاه ضمن اجرای این مقامها، مقامهای دیگری مانند شیرین و خسرو، سارو خوانی و … نیز اجرا میشود.
از ترانههای مشهور قوم لر میتوان به قدم خیر، رنگینه، کش طلا(کفش طلا)، صنم گل، هالو گنم خر و … اشاره نمود. موسیقی و ترانههای حماسی در قوم لر در دو جهت عمل نمودهاند؛ تشویق ایلات و عشایر به شرکت و حضور در میادین نبرد(مانند ترانه دایه دایه) و حفظ و زنده نگهداشتن یاد برخی از شخصیتهای حماسی قوم لر در دو بخش بیکلام، مانند مقامهای سحری، نقاره، شاره را، یا با کلام، مانند ترانههای دایه دایه، جنگ لر وکرمی اجرا میشود. از هنرمندان قوم لر نجفقلی میرزایی، علیرضا حسین خانی و پیرولی کریمی را میتوان نام برد. جهت آشنایی بیشتر با فرهنگ غنی موسیقایی در قوم لر به شرح ابعادی از موسیقی این قوم میپردازیم:
الف)موسیقی سوگواری: بیانگر مراحل مختلف عزاداری و سنتهای رایج آن در لرستان است. این موسیقی نیز به صورت بیکلام(مانند مقامهای سحری، پاکتلی، چمری) و با کلام(مانند مراسم راراپیشکوه، راراشتکوه، راراشیرازی یا دنگ دال در مناطق مختلف بختیاری) اجرا میشود.به عنوان مثال اشعار متداول در دنگ دال از این دست است:
ترانه لری | ترجمه فارسی | |
اَسبت و زین و کتلت زیه در مال | اسبت به زین و کتل تو جلوی منزلگاه است | |
دشمنو شادی کنان دوسو زنان زال | دشمنان شادی میکنند و دوستان زار میزنند | |
شمشیرت منه غلاف ترسم خورش زنگ | شمشیرت در غلاف مانده ترسم زنگ بزند | |
کینه دارم بعد خوت وش وش بکنه جنگ | چه کسی را دارم که بعد از خودت با آن جنگ کنم | |
دات برو کگو برو همه بران مو | مادرت موی میبرد خواهرت موی میبرد همه گیسو میبرند | |
همه برن و کارد زنت و خنجر | اگر همه با کارد موی برند همسرت با خنجر موی میبرد |
ب) موسیقی فصول: بر اساس اعتقاد حکما در قدیم اجرای موسیقی با اوقات شب و روز، ماهها و فصول در ارتباط بودهاست و برای هر مقطع از زمان در هر ماه یا فصل، موسیقی و نغمههای ویژهای را توصیه میکردند. در مناطق لرنشین نیز در گذشته چنین سنتی وجود داشت، از جمله نغمه شادمانه برزه کوهی که به هنگام بهار و بازگشت ایل از قشلاق و جشن بازگشت به سرزمین نواخته میشد.
ج)موسیقی و ترانههای کار: شامل ترانههایی است که مردان یا زنان به ویژه جوانان در هنگام کار، مانند جمعآوری هیزم، آب، شیردوشی و برداشت محصول مشک زنی و … میخوانند؛ به عنوان مثال دختران و زنها هنگام آوردن آب چشمه آوازی را به صورت همسرایی اجرا میکنند که زنگولهدار نامیده میشود. زنان در لرستان هنگام شیردوشی آوایی را زمزمه میکنند.
د)موسیقی و ترانههای طنز: این موسیقی و ترانههای که با اجرای حرکات موزون همراه است، در لرستان توسط عدهای بنام دلی اجرا میشد که استعداد فراوانی در ردیف کردن کلمات و اشعار به صورت بداهه داشتند و از این راه ارتزاق میکردند. بیشتر مردم از ترس هجویات جالب آنان مجبور به دادن مبلغی به آنها بودند.
ه)موسیقی مذهبی: این موسیقی شامل سرودهای یارسان که وزن خاصی دارند و به کلام معروف هستند و در نسخ مختلف به گویش گورانی ولکی لرستانی (نور آباد)ثبت شدهاند میشود. این کلامها در نزد اهل حق بسیار گرامی و محترم شمرده میشوند و شامل تعالیمی هستند که هر شخص وظیفه دارد در طول حیاط خود از آنها پیروی کند. برجسته ترین سازی که این نغمهها را مینوازد«تنبور»(تمیره)است که در صفحات پیشین ذکر آن آمدهاست.
بررسی و تحلیل ضرباهنگ ترانهها
موسیقی و ترانههای قوم لر معمولاً در میزانهای مرسوم۴/۲، ۸/۶، ۸/۷ اجرا میشوند. همانطور که مشاهده میشود این وزنها در موسیقی قوم کرد نیز وجود دارند. اما نکته قابل ملاحظه در این میان نحوه اجرای تاکیدها در هر قوم است که باعث تفاوت و ایجاد ویژگی برای هر قوم میگردد. در تعدادی از ترانهها شروع ملودی با سکوت همراه است(وجه مشترک با قوم کرد)، لیکن در اجراها همواره چوبی لری که به زبان چوبی سه پا نامیده میشود، با چوبی کردی متفاوت است. به این معنا که فرم قطعه مانند چوبی کردی است اما نوازنده تنبک ضربهها را به قسمت ثابتی از پوست وارد میسازد که در طول اجراها تاکیدها به گوش میرسد. در اجرای ریتم۸/۶ نیز این تفاوت نسبت به ریتم سماع در موسیقی کردی مشهود است.
بررسی و تحلیل ملودی ترانهها
قوم لر به ویژه در منطقه لرستان نسبت به سایر اقوام بیشترین بهره را از دستگاه ماهور بردهاند. آمیختگی فرهنگی با این دستگاه سبب ایجاد گوشه شیرین خسرو در ماهور شده است؛ چنین گوشهای در موسیقی سنتی ایران در دستگاه شور وجود دارد و اجرای این گوشه در دستگاه ماهور، منحصر به قوم لر است. در مناطق بختیاری تشمالها افرادی هستند که به اجرای موسیقی اشتغال دارند. نغمههای این ناحیه معمولاً در دستگاه شور نواخته میشود و در قالب اشعار غزل گونه و عاشقانه، گاهی شرح زندگی قوم و ایل و گاه در قالب لالاییهای مادرانه متجلی میشوند. نغمههای فراوانی، از جمله علی سونه لری یا شیرین خسرو وجود دارند که دارای ریتم آزاد هستند.
ساز کمانچه به عنوان ساز رسمی قوم لر ایفای نقش میکند. نحوه نوازندگی و ایجاد ویبراسیونها توسط نوازندگان محلی باعث میگردد نوعی لهجه خاص مربوط به این قوم در ملودیها طنین بیندازد. این لهجه ملودیک ناشی از اجرای زینتهای خاص توسط نوازندگان و تاکید بر فواصلی است که با آنچه مبنای فواصل موسیقی غربی است، تفاوت دارد. همچنین در بسیاری از قسمتها شروع از درجه دوم (نت ر) است و در مواردی ایست قطعات نیز بر این درجه استوار است که باعث تفاوتهایی در نحوه بیان با دستگاه ماهور در ردیف میگردد. ملودیها در سه بخش باستانی(شامل کلامها)، روستایی(همراه با دوزله و دهل) و شهری(همراه با کمانچه و گاه در کنار سایر سازها) قرار میگیرند. فواصل موسیقی باستانی با تفاوتهایی اندکی منطبق بر فواصل موسیقی تنبوری در قوم کرد است. از جمله این نغمههای باستانی میتوان به مقامهای سحری، هوره و چمری اشاره نمود.
ویژگیهای کلی موسیقی لری
۱- بعضی از ترانهها در ابتدا با سکوت(ضد ضرب)همراه هستند، این مطلب به عنوان نقطه اشتراک با موسیقی قوم کرد مطرح است.
۲- ترانهها مانند سنت رایج در ترانههای محلی سایر نواحی، از دو جمله (فراز و فرود)و گاه از یک جمله تشکیل یافتهاند. و معمولاً بیت واحدی از کلام در هر ترانه وجود دارد که مانند ترجیع بند تکرای میگردد، عموماً ترانهها با انتخاب کلمهای از این بیت نامگذاری میشوند-مشابه این مورد در ترانههای قوم کرد وجود دارد.
۳- در ترانهها همواره از کلماتی مانند هه، خدا، اری، عزیزم و … استفاده میشود که این کلمات در پیوند و تطبیق هجاهای شعر و موسیقی ایفای نقش میکنند.
۴- معمولاً در پایان هر ترانه نوازندگان قطعهای ضربی با ریتم ۴/۲ مینوازند-این مورد نیز در موسیقی قوم کرد وجود دارد.
۵- از اشعار هجایی و بیتهای تکراری در ترانها (نسبت به قوم کرد)کمتر استفاده میگرد به ویژه در ترانههایی که برای مردم لر شناخته شده هستند.
۶- در اجرای موسیقی نوعی لهجه خاص (لری)توسط نوازندگان کمانچه القا میشود که تاکیدی بر هویت ملودیک موسیقی در این قوم میباشد.
۷- قسمت اعظم ترانههای قوم لر(به ویژه در منطقه لرستان) در دستگاه ماهور ساخته شدهاند این ساختهها با حسن سلحشوری و روحیه حماسی مردمان این منطق منطبق است.
۸- هر اندازه موسیقی منطقه لرستان به موسیقی کردی نزدیک است به همان نسبت موسیقی مناطق بختیاری با موسیقی نواحی فارس و جنوبی ایران سنخیت دارد.
سازهای رایج
تنبور، سرنا، دوزله، کمانچه لری، تنبک، دهل و سازهای سنتی مرسوم از جمله سازهایی هستند که در موسیقی قوم لر مورد استفاده قرار میگیرند. در این میان کمانچه تنها سازی است که با ساز سایر اقوام تفاوت اساسی دارد.
کمانچه لری(تال): سازی است که به کمانچه متداول در موسیقی سنتی شباهتهای فراوانی دارد اما دو ویژگی آن را از کمانچه سنتی مجزا میسازد. اولین ویژگی مربوط به کاسیه این ساز است که برخلاف کمانچه سنتی بسته و یک تکه نیست بلکه انتهای آن باز، شکلش تا حدودی مخروطی و درون کاسه و زیر پوست قابل مشاهده میباشد. به همین دلیل آن را کمانچه پشت باز نیز میگویند.
دومین ویژگی در حفظ سنت کهن تعداد سیمها در این ساز است. از دوران باستان تا عهد قاجار کمانچه دارای سه سیم بود، لیکن پس از ورود ویولن به ایران کمانچه نوازان به تقلید سیم چهارمی بر کمانچه افزودند.
کمانچه موسیقی سنتی امروزه دارای چهار سیم میباشد. شایان ذکر است که در موسیقی قوم کرد از این کمانچه استفاده نمیشود و با وجود وجوه اشتراک میان ا ین دو موسیقی کمانچه پشت باز فقط به عنوان ساز انحصاری قوم لر مطرح است.
ترانه دایه دایه
ترانه لری | ترجمه فارسی | |
زین و برگم بونیت واو مادیونم | زین و برگم را به مادیانم ببندید | |
خورم بوریتو سی هالوونم | خبر مرا برای داییهای من | |
ببریددایه دایه وقت جنگه | ای مادر ای مادر هنگام جنگ است | |
قطار که بالا سرم پورش زشنگ | قطار بالای سرم پر از فشنگ | |
چیو طلا برق میزنه لقام اسبش | لگام اسبش مانند طلا برق میزند | |
کرسیول اسپی بکش خینم حرومت | پسر سبیل سفید(رضاخان)مرا بکش و خونم حرامت باد | |
تا قیامت میمونهای ننگ به نومت | تا قیامت این ننگ به نامت باقی خواهد ماند | |
برارونم خیلیین هزار هزارن | برادرانم خیلی هستند هزارهزار (هزاران نفر) | |
سی تقاص خینه مه سرور میارن | برای تقاص خون من شادی میکنند |
منبع : ویکی پدیا
این هم تصاویر تعدادی از پیشگامان موسیقی لرستان. خوشبختانه افراد زیاد دیگری هستند که برای موسیقی این استان زحمت کشیده اند و میکشند که در آینده اسمشان و آثارشان درج خواهد شد. باشد که قدر و ارزش همه هنرمندان ایران زمین را پاس بداریم
رضاسقایی فرج علیپور علی اکبر و آساره شکارچی
حشمت رشیدی درویش رضا منظمی زنده یاد سبزعلی درویشی
حمید ایزد پناه ، نجفعلی میرزایی ، وحید خسروی ، پیرولی کریمی ، داریوش نظری و ....
چهارشنبهسوری نام جشنی باستانی و برگرفته از آیین زرتشتی است که ایرانیان از ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد تاکنون در آخرین شب چهارشنبه (سه شنبه شب) هر سال، آن را با برافروختن آتش و جشن و شادی در کنار آن برگزار میکنند. جشن آتش در واقع پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است. واژه چهارشنبه سوری از دو وازه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفتهاست و سوری که به معنی سرخ است ساخته شدهاست. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود . که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن میکنند و از آن میپرند آغاز میشود و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاکسازی مذهبی است که واژه سوری به معنی سرخ به آن اشاره دارد. به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را ازتان بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد. این جشنی نیست که وابسته به دین افراد باشد و در میان پارسیان یهودی و مسلمان، ارمنیها، ترکها، کردها و زرتشتیها رواج دارد. در حقیقت این جشن و نقش بارز آتش در آن به علت احترام گذاشتن به دین زرتشتی است.
در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شدهاست.
امروزه در شهرهای سراسر جهان که جمعیت ایرانیان در آنها زیاد است، آتشبازی و انفجار ترقهها و فشفشهها نیز متداول است. در سالهای اخیر، رسانههای ایران توجه بیشتری به خطرات احتمالی ناشی از این مواد نشان میدهند.
پیشینه
رقص با آتش
جشن سور از گذشته بسیار دور در ایران مرسوم بودهاست که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفتهاست که طلایهدار نوروز است
جشن سوری در ایران قدیم در یکی از ۵ روز آخر اسفندماه بر پا میگشت، چرا که ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند و ماه را به هفتهها تقسیم نمیکردند؛ بلکه قبل از ورود اسلام به ایران هر سال ۱۲ ماه، و هر ماه ۳۰ روز بود که هر کدام از این ۳۰ روز نام مشخصی داشتهاست که بهنام یکی از فرشتگان خوانده میشد. چون هرمزد روز، بهمن روز، اردی بهشت روز و غیره که پس از ورود اسلام به ایران تقسیمات هفته نیز به آن افزوده شد.
در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پایکوبی با نام سور مرسوم بودهاست و از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده میشد و از روزهای شوم و نحس بشمار میرفت و بر این باور بودند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند. بدین ترتیب ایرانیان آخرین جشن آتش خود را به آخرین چهارشنبه سال انداختند و در آن به شادمانی و پایکوبی پرداختند تا هم چشن ملی خود را حفظ کنند و هم بهانه بدست دیگران ندهند و بدین ترتیب چشن سوری از حادثه روزگار مصون ماند و برای ایرانیان تا به امروز باقی ماند.
مختار ثقفی برای خونخواهی از عاملین واقعه کربلا، در شهر کوفه که بیشتر آنان ایرانی بودهاند از این فرصت سود برد و در زمان همین جشن که مصادف با چهارشنبه بود بسیاری از آنان را قصاص کرد.[
برخی آیینهای سوری
سال نو - کوزه نو
ایرانیان در شب چهارشنبه سوری کوزههای سفالی کهنه را بالای بام خانه برده، بریز افکنده و آنها را میشکستند و کوزه نویی را جایگزین میساختند. که این رسم اکنون نیز در برخی از مناطق ایران معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و قضاهای بد در کوزه متراکم میکردد که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد.
آجیل مشگلگشای، چهارشنبه سوری
ایرانیان پس ار پایان آتشافروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند. ایرانیان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربانتر میگردد و کینه و رشک از وی دور میگردد. امروزه اصطلاح نمکگیرشدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفتهاست.
پختن حلوا
فالگوشی و گرهگشایی
یکی از رسمهای چهارشنبهسوری است که در آن دختران جوان نیت میکنند، پشت دیواری میایستند و به سخن رهگذران گوش فرامیدهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را میگیرند.
قاشقزنی
در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود میکشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود میروند. صاحبخانه از صدای قاشقهایی که به کاسهها میخورد به در خانه آمده و به کاسههای آنان آجیل چهارشنبه سوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول میریزد. دختران نیز امیدوارند زودتر به خانه بخت بروند.
شال انداختن
شال اندازی از دیگر مراسم شب سوری است که تاکنون اعتبار خود را در شهرها و روستاهای همدان و زنجان حفظ کردهاست. پس از خاموشی آتش و کوزهشکستن و فالگوشی و گرهگشایی و قاشقزنی جوانان نوبت به شال اندازی میرسد. جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر میساختند. آنگاه از راه پلکان خانهها یا ازروی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل میکنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان میسازند. صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شالهایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلا آماده کرده، در گوشه شال میریزند و گرهای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه میسازند که هدیه سوری آمادهاست. آنگاه شال انداز شال را بالا میکشد. آنچه در شال است هم هدیه چهارشنبه سوری است و هم فال. اگر هدیه نان باشد آن نشانه نعمت است، اگر شیرینی نشانه شیرین کامی و شادمانی، انار نشانه کسرت اولاد آینده و گردو نشان طول عمر، بادام و فندق نشانه استقامت و بردباری در برابر دشواریها، کشمش نشانه پرآبی و پربارانی سال نو و اگر سکه نقره نشانه سپیدبختی است.
چهارشنبه سوری در شهرهای گوناگون
آتشافروزی در معابر و خانهها، فالگوشی، اسپند سوختن، نمک گرد سر گرداندن. در موقع اسفند دودکردن و نمک گردانیدن، وردهای مخصوصی است که زنان میخوانند. قلمرو چهارشنبه سوری در شیراز صحن بقعه شاه چراغ است و در آنجا نیز توپ کهنهای است که مانند توپ مروارید تهران زنان از آن حاجت میخواهند
آتشافروزی در معابر؛ کوزهشکستن، فالگوشی، گرهگشایی و غیره کاملاً متداول است و تمام آن آدابی که در تهران معمول است در اصفهان نیز رواج دارد و شکوه شب چهارشنبه سوری در اصفهان از تمام شهرهای ایران بیشتر است
آتشبازی و گرهگشایی از قدیم معمول بودهاست. آتشافروختن در این اواخر متداول شدهاست. آجیل و میوه خشک خوردن از ضروریات است و ترک نمیشود اگر دوست یا مهمان و تازهواردی داشته باشند باید حتماً شب چهارشنبه سوری خوانچهای از آجیل و میوه خشک برای او بفرستند. آبپاشی از بام خانهها بر سر عابرین نیز در تبریز رایج است که از آداب دوران ساسانیان است و هنوز در میان ارمنیان و زردشتیان ایران معمول است که در یکی از جشنهای خود بر یکدیگر آب میریزند.
منتقدان چهارشنبه سوری
نویسندگان و نظریهپردازانی نیز بودهاند که جشنهای چهارشنبه سوری و نوروز را آیینی ناپسند و مذموم میدانستند. برخی روحانیون پس از انقلاب سال ۵۷ سعی در زدودن این جشنها از تقویم ایران کردند.
مرتضی مطهری چهارشنبه سوری را از آن «احمقها» میدانست، و آیین نوروز را «ضد اسلام».
آیتالله ابوالقاسم خزعلی گفت «امیدوارم عید غدیر جای نوروز را بگیرد.»
امام محمد غزالی در کیمیای سعادت نوشته بود: «... اظهار شعار گبران حرام است بلکه نوروز و سده باید مندرس شود و کسی نام آن نبرد ...»
ای نگـــاهت نخــی از مخمل و از ابــــریشم |
دیرگاهیست که هر شب به تــو می اندیشم |
به تو آری ، به تـو یعنی به همان منظر دور |
به همان سبـــز صمیمی ، به همان باغ بلــور |
به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری |
کــه سراغش ز غزلهـــای خودم می گیـــری |
بـــه همان زل زدن از فاصله دور به هــــم |
یعنــی آن شیوه فهمانـــدن منظـــور به هــــم |
بـــه تبسم ، بـــه تکلم ، بـــه دلارایی تـــــــو |
بـــه خموشی ، به تماشــا ، به شکیبایی تــــو |
به نفس های تـــو در سایــه سنگین سکــوت |
به سخنهای تـــــو با لهجه شیــرین سکـــوت |
شبحی چند شب است آفت جـــــانم شده است |
اول اســـــــم کســــی ورد زبـــــانم شده است |
در من انگــــار کسی در پی انکار مـن است |
یک نفر مثل خودم ، عـاشق دیـــدارمن است |
یک نفر ساده ، چنان سـاده که از سادگی اش |
می شـــود یک شبـــه پی برد بـه دلدادگی اش |
آه ای خـــواب گران سنگ سبکبــار شــــــده |
بر ســـــــر روح مـــن افتــاده و آوار شــــــده |
در مــن انگار کسی در پی انکار مـــن است |
یک نفر مثل خودم ، تشنه دیـــدار مـــن است |
یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش |
می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش |
رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است |
اول اســـــم کســی ورد زبــــانم شــــده است |
آی بی رنگ تر از آینــه یک لحظه بایست |
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟ |
اگر این حادثه هر شبه تصویر تــو نیست |
پس چرا رنگ تــو و آینه اینقــدر یکیست؟ |
حتــــم دارم که تــویی آن شبح آینـــه پوش |
عــاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکـوش |
آری آن سایه که شب آفت جـــانم شده بود |
آن الفبـــــا که همــه ورد زبانــم شـــده بود |
اینک از پشت دل آینـــه پیـــدا شــده است |
و تماشاگه این خیــل تماشــــــا شـــده است |
آن الفبـــای دبستــــانی دلخــواه تـــــویــی |
عشـق من آن شبح شــــاد شبانگاه تـــــویی |